شاخه نبات – ایرنا


مبارک بادت این عید و همه عید؛ تقدیم به مادرم و تبریک و تهنیت، تقدیم و مسئلت!! مادرم و همه مادران و دختران و همسران چشم پاک روشن ضمیر که می‌فهمند در تقویم هجری قمری دل عاشقان امسال فاصله ای نیست بین یلدای طولانی و عید زایش امید؛ فاصله ای جز یک طلوع نیست؛ طلوع خورشید مهر دو امید. اندکی صبر، سحر نزدیک است…

خدایا! خداوندگارا! خالقا! سلام. من آن چوپان ساده دلم که تو را از رنگ گلبرگ های رنگین کمانی گلستان و چشم زیبای عاشقانه عارفان شناخته ام.

من تو را از دعای پر رمز «سجاد» شناخته ام، در یک سحر، در انتظار آن شاخه نبات! عاشقانه تو را ستایش کردم و خالصانه! غافل از سرزنش موسی و دلق ریایی زاهد و سجاده تزویر عابد! شعر زیبای موسی و شبان، در چنین حال خاصی سروده شده در دفتر شعر دکتر صابر.

تو خود چشم و چراغی، تو پروانه امید، در این باغ شقایق! نه، در این دایره مهر، در این دشت شقایق، در این اوج ظرافت، در این چشم دقایق !!

به قول افشین، که جایش خالی است در این محفل… نه این دل!! که او در دل من جا دارد.

من عاشق چشمت شدم. نه… بود و نه دلی… و شعر زیبای یلدا نیز، در چنین حالتی، در یک یلدای طولانی،🥹در انتظار سحری از انفجار نور، در انتظار آفتاب، در انتظار سحری از طلوع نور، در انتظار سحری از فرج که دلم وا شود و باز تو از در به در آیی…

انتظار سحری از فرج، از زایش مهر، در آستانه انفجار نور، در آستانه یک میلاد، یک نسیم عاشقانه از یک میلاد گل هستی، از میلاد کوثر در جنت! طوری که یاد آن شعر در دلم زنده شد.

شعر ولادت و ولایت در دفتر چشم و چراغ که آن در آستانه میلاد ثامن بود و این در آستانه میلاد مادرش که مادر همه هستی است! و مادر آینه های عاشقی! یعنی امامان معصوم و… و چه زیباست که خلقت از مهر او خلق شده! خلاصه مهر و سرچشمه مهر!!
و او مظهر عشق خداست که در زن حلول کرده!!. ذوالقرنین است! الهه عشق و مهر! میلادی از همه زیبایی های معنوی هستی! میلادی مبارک در پس یلدایی طولانی! شعر راز آلود «یلدا و ولادت و ولایت»

این شعر را، چرا، راستی چرا؟ این را احمد در گوشم نجوا کرد و من ماندم و دفتری خیس از اشک! اشکی روان که چون سیلی بود از هجوم عاطفه و یاد یک سیلی بر مظلومیت زهرای مرضیه.

خدایا! فهمیدم که شاخه نبات همه عارفان، شاخه نبات من! حضرت زهرای مرضیه است و یک چشم دل! توسل به این شاخه نبات است که «احمد»** آفرید! و نردبان توسل و توکل بودکه او را «رضا» کرد! و مجنون! و من را نیز در پی خود کشید!!

در این شب میلاد، در این عید مبارک. من یک بار دیگر به این همه خلاقیت تو می گویم: سلام! و سجده می کنم که به من چشم دادی برای درک زیبایی و چشم دلی دادی برای درک عظمتت و… و دلی از مهر و اشکی سرشار از احساس، رها از غم.

چشمانم گلستان است و تصویر زیبای تو گلی در این گلستان ،وقتی که رنگ چشم با هوش مصنوعی روشن تر می‌شود، smart color change؛ یعنی مردمک و آیریس چشم به رنگ طبیعی یک گل دارد با هزاران نقش و نگار و حس عمقی هزاران رنگ و حالت طبیعی بسته و باز و دوباره بسته شدن مثل یک غنچه که در سحری باز می شود و گل می‌شود و… دوباره غنچه می شود و انگار که نقاشی خداست در یک بهار دلربا !!!

امشب، شب یلدا

نگرفته خواب چشمم، نمِ چشمِ نیم خوابی، بربوده صبر و تابم، نگهی ز آفتابی

چو به ره نشینم او را، به ره دگر خرامد، نگهت به چشم «صابر»، ندهی مرا جوابی!

امشب تمام عاشقان را سر به سر کن، یک امشبی با من بمان ، چون من سحرکن

بشکن سر من خمره پر از شرابت، کج کن کله، رقصی بزن، مطرب خبر کن

گل نسترن های دلم، بهر تو هستند، رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابرویت ، دل چشمم شکستند، دردی کشان، پیمانه هاشان را شکستند

تو صابری، چشم و دل بیمار داری، پیغمبری، با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را سر به سر کن، یک امشبی با من بمان ، چون من سحر کن

تو صابری، چشم و دل بیمار داری، پیغمبری، با جان عاشق کار داری

* شاعر و فوق تخصص چشم


منبع

درباره ی پشتیبان

مطلب پیشنهادی

جشنواره تئاتر مقاومت در چهارمین هفته چه نمایش‌هایی به صحنه می‌برد؟

به گزارش ایرنا از روابط عمومی نوزدهمین جشنواره بین المللی تئاتر مقاومت، برنامه هفته چهارم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *