سیدضیاء هاشمی (متولد ۱۳۴۶) دانشآموخته رشته جامعهشناسی و دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که پیش از برعهده گرفتن مدیرعاملی ایرنا در ۱۰ دیماه ۱۳۹۶، معاون فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دولت یازدهم و مدتی هم سرپرست وزارت علوم در دولت دوزادهم بود. وی که تا خرداد ۱۳۹۹ این مسئولیت را برعهده داشت، سوابق مدیریتی دیگری از ریاست مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، عضویت در شورای پژوهشی دانشگاه تهران، عضویت در کمیسیون تخصصی شورای عتف، عضویت در کمیسیون اجتماعی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضویت در جهاد دانشگاهی را نیز در کارنامه خود دارد.
وی در گفتوگو با پروژه تاریخشفاهی ایرنا که بخش نخست آن پیشتر منتشر شد برخی از مهمترین رویدادهای مدیریت سیماهه خود را در ایرنا مرور کرده و به چالشهای رسانه دولت با بخشهای مختلف از جمله خود دولت پرداخت. ماجرای اطلاعرسانی نادرست در سقوط هواپیمای اوکراینی، شیوع کرونا و اولین فردی که به این دلیل جان خود را از دست داد و حواشی مصاحبه چالشی با امیردریادار سیاری را در این بخش (بخش دوم و پایانی) از گفتوگوی ایرنا با وی میخوانید.
به نظر میرسد دوران مدیریت شما از نظر نگارش مطالب و تهیه محتوا یکی از آزادترین دوران ایرنا بود. کارهایی که در ایرناپلاس، ایرنا ۲۴ و تاریخ شفاهی میشد، از جمله شواهد آن است. چگونه توانستید فضایی را بهوجود بیاورید که مطالب ایرنا با کمترین سانسوری یا بیسانسور منتشر شود؟
در این زمینه، دو رویکرد وجود داشت؛ یکی این بود که من میگفتم مدیر باید در هر جایی هزینه بدهد. این نگاه برای من هزینههایی هم داشت. همکاران در خود هیاتدولت و خارج از دولت، ایرنا را نقد میکردند. ممکن بود از من جواب بخواهند یا حتی تذکر داده بشود اما معتقد بودم مدیر باید سپر بلا باشد. در نتیجه، به همکاران حوزه خبر اجازه فعالیت میدادم چون اعتقاد داشتم این تذکرات اگر وارد است من با مدیریت خودم و به عنوان حرف خودم، مساله را حل میکنم. اگر تذکری وارد بود که بعضاً هم وارد بود، خودم مدیریت و دوستان را اقناع میکردم که این مسیر را باید اصلاح کنیم.
بنابراین، آنها احساس نمیکردند از بالا به آنها دستوری داده میشود و یا سانسوری اتفاق میافتد، چون نگاهم بر متقاعدسازی و وفاق و رسیدن به یک نگاه اجماعی بود. به همین دلیل، هر وقت نظری به دوستان میدادم، میگفتم این پیشنهاد من است. یادم نیست موردی پیش آمده باشد که گفته باشم حتماً باید این کار انجام بشود. فقط یک مورد یادم میآید که یک کاری، همکاران بخش چندرسانهای ما به عنوان نقد به دانشگاهها وارد کرده بودند که به نظر من، کار درستی نبود. گفتم باید بردارند چون به نظرم کار غلطی بود.
موارد دیگری هم اگر بود، دوستان میپذیرفتند باید آنها را اصلاح کنند یا تغییر بدهند. بنابراین، اگر از بیرون هم چیزی گفته میشد، زمانی این کار را میکردم که خودم میپذیرفتم این نقد وارد است. وقتی هم همکاران آن را انجام میدادند متقاعد میشدند این اصلاح باید انجام بشود. بنابراین، احساس شان این نبود از بالا دارند دستور میدهند.
نکته دوم، اینکه من اعتقاد داشتم رسانهای مثل ایرنا یک بدنهای دارد که خودشان اینقدر هوشمندی و تعهد دارند که بتوانند مصالح را ببینند و تشخیص دهند. آنها هم قانونمند هستند و هم هوشمند. چارچوب ما هم قانون بود و مصالح ملی. خبرنگاران ما از فعالترین و فداکارترین افراد در جهت دفاع از منافع ملی هستند و من این را اعتقاد داشتم و دارم. بگذریم که در هر حوزهای ممکن است استثنائاتی باشد. اینها را باید آسیبشناسی کرد.
قبل از ایرنا راه دادگاه را بلد نبودم
پس می پذیرید شرایط حقوقی و مالی خبرنگاران ایرنا خوب نبود؟
بله. خودتان ببینید یک خبرنگار ایرنا یا یک مدیر چقدر حقوق میگیرند، ولی شبانهروز تلاش میکند. در شیفت شب، شیفت روز، همه ساعات شبانه روز. یکی در تهران و یکی در شهرستان است.
وقتی شاهد بودم که یک عکاس ما در ناآرامیهای خیابانی رفته بود که آنجا عکس بگیرد و آسیب دیده و مجروح شده بود، هم احساس غرور میکردم که چه همکاران فداکاری دارم و هم احساس مسئولیت میکردم که من در مقابل اینها باید مسئول باشم. اگر نمیتوانم مزایای آنها را افزایش بدهم که البته در حد امکان این تلاش را داشتم و انجام میدادم، احساس میکردم این خبرنگار یا این سردبیر، بیشتر از مزایای مالی که مهم است و در جای خود وظیفه مدیر است، اما یک مزایای معنوی میخواهد و آن، کرامت و حرمت است. او خودش در این حوزه صاحبنظر است. بنابراین، وظیفه من این است که به او اعتماد و اتکا کنم و همراهی و حمایت داشته باشم.
این حفظ کرامت خبرنگاران چگونه انجام می شد؟
معتقد بودم خیلی از اشکالات و انتقاداتی که از بیرون تذکر داده و ایرنا به خاطر آن بازخواست میشد، وارد نیست یا اگر هم وارد است، آن اشکال جدی نیست. در هر صورت، این انتقادها را به جان میخریدم و به همین دلیل بارها دادگاه رفتم. تا زمانی که به ایرنا نیامده بودم، راه دادگاه را بلد نبودم ولی در زمان مسئولیت در ایرنا بارها دادگاه رفتم، به دادگاههای مختلف. حتی وقتی از ایرنا رفتم هشت پرونده مفتوحه داشتم که در همه آنها تبرئه شدم. در واقع، ایرنا تبرئه شد. فقط در یک مورد، شاکی خصوصی بود که به نظر من، خبرنگار آنجا کمدقتی کرده بود. من از خود خبرنگار خواهش کردم که به عنوان یک اصل انسانی سعی کند رضایت طرف مقابل را جلب کند. او در مطلبش اشتباه کرده و اسم طرف را اشتباه نوشته بود. آن بنده خدا هم فکر میکرد این اشتباه، عمدی بوده است. دادگاه رفتم و موضوع را پیگیری کردم، ولی هیچ وقت این خبرنگار مطلع نشد و نشنید که چقدر من در این قضیه آسیب دیدم.
من فقط از آن خبرنگار که یکی از خواهران ما بودند و بعد هم از ایرنا رفت، خواهش کردم برای اینکه متهم نشود سوءنیتی داشته، با آن فرد تماس بگیرد و توضیح بدهد، ایشان هم این کار را کرد. با وجود این، آن عزیز شاکی راضی نشد و به نظر من، کمظرفیتی نشان داد و رفت از ایرنا شکایت کرد. اما درهمان پرونده هم تبرئه شدیم، یعنی قاضی برای مدیرعامل ایرنا حکم پرداخت صدهزار تومان جریمه نقدی را صادر کرد که این مبلغ هم در دادگاه تجدیدنظر برداشته شد چون کاملاً روشن بود هیچ عمدی در کار نبوده و فقط یک اشتباه از طرف خبرنگار صورت گرفته است.
در مجموع، معتقد بودم که اگر قرار است ایرنا متحول بشود و به عنوان یک رسانه بتواند رسالت حرفه ای اش را ایفا کند، باید بتواند آزاد باشد. اکنون هم معتقدم خبرنگاران ما در ایرنا بسیار متعهد هستند. کسی که از فیلترهای مختلف گزینشی رد شده، اینقدر نسبت به مصالح ملی و منافع ملی و به قانون و ضوابط تعهد دارد که مدیرعامل یا مدیران سازمان حامی او باشند. او نباید وقتی دارد مطلب مینویسد یا گزارش تهیه میکند، نگران این باشد که طوری بنویسد تا مدیر ارشد آن را رد نکند و مورد ویرایش محتوایی و سانسور قرار نگیرد.
چگونه این نگاه را به خبرنگاران منتقل می کردید؟
من جلسات مختلفی با همکاران داشتم، از مدیران استانها گرفته تا مدیران و سردبیران و مدیران مختلف و تا شورای معاونان و مدیران که هر هفته تشکیل میشد. اینقدر گفتوگو می کردیم تا سرانجام چارچوبهای فکریمان مشترک بشود. تأکید داشتم اینگونه جلسات در سطوح مختلف برگزار بشود، چون باور داشتم و دارم خبرنگار باید احساس کند بر اساس باور و تعهدات خود، گزارش و خبر تهیه می کند، یا تحلیل و تفسیر می نویسد و منتشر می کند. اینگونه است که خبرگزاری مجموعهای از چهرههای فعال و باانگیزه می شود. اگر غیر از این باشد و انگیزه ازبین برود، خلاقیت از بین میرود و خبرگزاری افت پیدا میکند.
آیا خاطره ای از دادگاه رفتنها و احضار شدنهایتان دارید؟
اولین بار که احضار شدم، مدیر حوزه ریاست وقتی رفتم و برگشتم، سؤال کرد چه شد؟ گفتم: چیز خاصی نبود، مشکلی نبود و رفع شد. بازپرسی که آن زمان پرونده من دست او بود، همان بازپرسی بود که قبل از آن، تلگرام را فیلتر کرده بود و در فضای رسانهای، چهره ای خاص شده بود، در دادگاه بد صحبت کردم ولی موقع خداحافظی با شوخی و دوستانه، جلسه را ترک کردم. آمدم و مشکل خاصی رخ نداد.
فکر کنم شکایت علیه ایرنا از طرف یک مرکز صنعتی- تجاری بود که از گزارش یکی از مراکز استانها شکایت کرده بودند. وقتی از دادگاه برگشتم، مدیرکل حوزه ما گفت: وقتی رفتید اضطراب داشتید و من نگران بودم که چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ گفتم: من از موضوع نگران نبودم ولی تا حالا دادگاه نرفته بودم و دادگاه رفتن برای من جدید و ممکن بود ناخودآگاه اضطرابی حس بشود. البته، از نظر خودم، من نگرانی خاصی نداشتم ولی حس ایشان این بود که انگار من اضطراب داشتم.
دوم اینکه، یک مورد شکایت از ایرنا صورت گرفته بود که خودم هم معتقد بودم یک مقدار دوستان خودمان کمدقتی کردهاند چون قبل از انتشار گزارش در این زمینه تذکر داده بودم. به هر حال، وقتی مطلب منتشر شده بود در حدی که من توقع داشتم، آنها دقت نکرده بودند.
اما زمانی که گزارش منتشر شد چون می دانستم حاشیه هایی خواهد داشت، به همکاران گفتم من پاسخگو هستم و خیلی از آن دفاع کردم. همکاران از بسیاری حواشی آن مطلع نشدند ولی در چند جلسه بازپرسی شرکت کردم. فکر کنم آخرین جلسه وقتی بود که من از ایرنا رفته بودم و کار سنگینتر بود. البته، آنجا هم تبرئه شدیم.
در آن پرونده که بازپرس محترمی داشت، ایشان به من گفت: به نظر من، همکاران شما تخلف کردهاند ولی طبق قانون، شما به عنوان مدیرعامل خبرگزاری، متهم اصلی محسوب میشوید. با این حال، چون هیچ ایرادی را نسبت به شما نمیبینم، نه در مدیریت و نه در انگیزه تان، نمیتوانم حکمی علیه شما صادر کنم و آنها هم تبرئه میشوند. ایشان رفاقتی با من داشت و احساس کردم صادقانه سخن میگوید.
در واقع، قاضی پرونده در نگاهی که به من به عنوان مدیرعامل داشت، حکم تبرئه را داد، در حالی که خود همکاران تلقیشان این بود که ممکن است علیه آنها حکمی صادر بشود. من در مدتی که در خبرگزاری بودم، نگاهم نسبت به دادگاه و قوه قضاییه مثبتتر شد.
در طول ۳۰ ماه که در ایرنا بودم، یادم نیست دقیقا چند بار دادگاه رسانه رفتم ولی برداشتی که از دادگاه رسانه در انتها پیدا کردم، مثبتتر از تصوری بود که در ابتدا داشتم. شاید بخشی از آن به دلیل شناختی بود که از خود من و ایرنا وجود داشت، ولی احساس میکردم فرایند بررسی و دادرسیها در دادگاه مطبوعات فرایند بیعیب نیست، ولی نسبت به تصوری که ابتدا داشتم، مثبتتر بود. البته جزئیات فراوان دیگری در این زمینه هست که نیاز نیست بیشتر توضیح بدهم.
در ماجرای هواپیمای اوکراینی عذرخواهی کردم
خطوط قرمز ایرنا در دوره مدیریت شما چه چیزهایی بود؟
پاسخ این سوال را می خواهم در دو بخش عرض کنم. یکی در بخش مدیریتی و ارتباطی. در این حوزه، به طور کلی در کنش متقابل فردیام، خط قرمز من صداقت است. اگر کسی بخواهد به من دروغ بگوید خیلی برایم سخت و بنای خودم هم این است که دروغ نگویم. نه به دیگران و نه به خودم. گاهی مواقع انسان خودش را توجیه میکند و دروغ میگوید. گاهی ناخودآگاه است. این را من نمیتوانم کاری بکنم. همه ما گاهی اوقات ممکن است چیزی را توجیه کنیم و خودآگاهی به آن نداریم. این سخت است که بخواهیم خودمان را تبرئه کنیم، ولی معتقدم نباید به کسی دروغ بگویم، به خودم هم نباید دروغ بگویم و به مخاطبان و همکاران خودم نباید دروغ بگویم. از نظر من، مصالح دلیلی نمیشود که خبر دروغ منتشر کنیم. واقعیتها را باید بگوییم. البته ممکن است نتوانیم همه راستها را بگوییم و برای همین، باید در رسانه دروازهبانی خبر داشته باشیم اما آنچه منتشر می کنیم، جز راست نباید باشد. این یک اصل است.
اعتقاد دارم ما نباید به خاطر مصالح، خلاف واقعیت بگوییم. البته یک جاهایی سکوت هم مثل دروغ است. یعنی جایی که شما در مقام بیان هستید، باید بیان کنید. مثلاً در مورد سقوط هواپیمای اوکراینی، ما به هر دلیلی نتوانستیم واقعیتها را به شکل درست منعکس کنیم. نه اینکه نخواستیم، بلکه اخبار در اختیار ما قرار نگرفت. ولی به هر حال، من آن زمان در ایرنا مقاله نوشتم. در روزنامه ایران هم دو سرمقاله نوشتم و از مخاطبان خودمان عذرخواهی کردم که به عنوان رسانه باید اینها را بهتر اطلاعرسانی میکردیم و نکردیم. به نظر من، اگر اطلاعرسانی درست صورت میگرفت، خیلی از عوارض بعدی را ما در کشور نمیداشتیم. یعنی غیر از اینکه این اتفاق یک اتفاق تلخ ولی ناخواسته و محصول یک خطا بود (که حوزه تخصص ما نیست و نمی خواهم وارد آن شوم)، ولی به نظر من، این موضوع در بخش اطلاعرسانی خوب مدیریت نشد و ما هم مقصر نبودیم بلکه قاصر بودیم. من در آن ماجرا خیلی ناراحت شدم و گلایه هم کردم که باید بهتر و با افکار عمومی گفتوگو میکردیم تا اینطور نباشد که اخبار و افکار از خارج کشور بیاید و بعد بخواهیم خودمان را با آن تطبیق بدهیم. به نظرم، در مورد آن حادثه، سیاستگذاری خبری خوبی نشد و ایرنا هم آسیب دید.
خط قرمز دیگر ما، حفظ حرمت بود. ما احترام افراد را باید حفظ کنیم. ما به عنوان رسانه، چه داخل دولت وچه بیرون آن، چه همراهان و چه مخالفان آن را باید نقد کنیم اما این کار باید با حفظ حرمتها انجام بشود. در این زمینه، یک مورد یادم هست که گفتم خبری را که خودم گفته بودم منتشر بشود، از روی خروجی ها بردارند چون کار ما اشتباه بود و به نظرم، حفظ حرمت در آن نشده بود. آن خبر در مورد برخی اساتید دانشگاه بود و در آن، بحث تقلب و تخلف علمی مطرح شده بود. آن مسیر درستی نبود، یعنی اگر تخلفی هم بود به حدی نبود که بخواهد در رسانه منعکس بشود.
تخلفات باید گفته بشود، نقدها باید انجام بشود و شفافسازی باید صورت گیرد، چون راه سلامت اجتماعی و اداری، شفافسازی است و کار رسانه هم شفافسازی است، اما در این راه، بزرگنمایی نباید کرد. افراد باید در حد خودشان نقد بشوند.
ما از نظر دینی هم این مبنا را داریم. فرض کنید اگر برای یک سارق یا یک شاربخمر حدی صادر میشود و قرار است هشتاد ضربه شلاق به او بزنید، باید همان هشتاد ضربه زد واگر هشتاد و یکمی را زدید، او حق دارد برگردد و به شما یک ضربه بزند. یعنی هر چیزی در حد خودش. این یک مبنای دینی و اخلاقی دارد. وقتی چیزی را ما میخواهیم شفافسازی کنیم، نباید در آن افراط کنیم. به همین دلیل، خط قرمز ما این بود که اگر نقد هم میکنیم، حرمتها باید حفظ بشود.
خاطره ای در این زمینه دارید؟
یادم هست یکی از فعالان سیاسی یکبار با من تماس گرفت و گفت من در ارومیه صحبت کرده ام و ایرنا هم آن را منتشر کرده ولی مطالب به گونه دیگری انتشار یافته است. به ایشان گفتم که حرمت شما بر من واجب است. به عنوان مدیرعامل، موضوع را پیگیری میکنم و اگر بیحرمتی صورت گرفته باشد، خبر را اصلاح می کنم. با وجود اینکه منتقد دولت هستید، وظیفه من به عنوان خبرگزاری دولت این است که حرمت شما را باید حفظ کنم، موضوع را پیگیری کردم و گزارش کار را به ایشان دادم.
چالش، با دولت فراوان بود
آیا در دوره مدیریت شما موردی بود که به دلیل انتشار خبر یا مطلبی، با دولت چالش پیدا کنید؟
فراوان. ما در سطوح مختلف دولت، این مساله را داشتیم. خلاصهاش این بود که همکاران دولت اصرار داشتند خبر منفی از دولت نباید منتشر شود ولی معتقد بودم رسانه نباید بین خبرهای مثبت و منفی دستهبندی کند؛ بلکه باید در انتشار خبر جامعیت داشته باشد آنهم در چارچوب مصالح ملی و منافع دولت.
مصلحت دولت این است که رسانه خود دولت نقدها را بگوید، کمااینکه یک جاهایی حتی اولیای دولت باید نقدها را بگویند. من وقتی با دوستان در دولت گفتوگو میکردم، معمولاً در گفتار این رویکرد را میپذیرفتند، ولی در عمل همراهی نمیکردند. حتی در مجموعه وزارت ارشاد هم این مشکل وجود داشت. برای مثال گروه فرهنگی ایرنا در حوزه سینما، نقدهایی را مطرح می کرد ولی من هیچ وقت به آن وارد نمیشدم و میگفتم برای من، مبنا هستید. اما دوستان در ارشاد و شورای معاونان ارشاد ایراد میگرفتند که ایرنا دارد کارهای ما را نقد میکند.
وقتی در ارشاد که نزدیکترین حوزه به ما بود و همگی آنها، دوستان صمیمی من و شخصیتهای محترمی بودند، نقدهای ایرنا را برنمیتابیدند، در حوزههای دیگر این شرایط بدتر بود و این مساله، مصادیق بیشتری داشت. مثلاً، در مورد آب، بخش ایرناپلاس در خرمشهر گزارش مفصلی داشت یا بخش استانهای ما در زلزله کرمانشاه از منطقه سرپلذهاب گزارشی داشت که در آن، از استانداری گرفته تا دولت به ما انتقاد میکردند چرا بعد از یکسال و در سالگرد زلزله، همکاران ایرنا گزارشی تهیه کرده اند که هنوز عده ای از زلزله زدگان در چادر بسر میبرند.
در حوزه وزارت بهداشت هم واکنشهایی داشتیم. بیماری کرونا در کشور شایع شده بود و اولین گزارشی که روزنامه ایران منتشر کرد از مرگ یک بیمار مبتلا به کرونا بود. شخص وزیر (بهداشت) با من تماس گرفت و خیلی گلایه کرد. قبل از آن، وزیر انصافاً از ایرنا حمایتهای خوبی میکرد ولی آنجا دلخور شد و توئیت گلایه آمیز زد که چرا ایرنا ما را میزند؟ من با آقای وزیر تماس گرفتم و گفتم ایرنا دارد به شما کمک میکند. ایرنا واقعیتها را باید بگوید. وقتی یک مرجع قضایی و یک مرجع رسمی خبر داده در بیمارستان آتیه تهران یک نفر بر اثر کرونا فوت کرده، چرا نباید آن را اعلام کنیم. قبل از اینکه اولین خبر فوت یک بیمار کرونایی در قم اتفاق بیفتد، روزنامه ایران این خبر را زده بود و بعد هم معلوم شد که خبر درست است.
به نظر من، این اتفاق موجب ظلمی شد که ادامه دارد. این ظلم هم این بود که گفتند اولین بیمار کرونایی در قم فوت کرده است در حالی که چنین چیزی نبود و اولین بیمار کرونایی در تهران فوت کرد. سایت روزنامه ایران در ایران آنلاین، این خبر را منعکس کرد ولی وزارت بهداشت خیلی برافروخت و ناراحت شد و علیه روزنامه ایران توئیت زد. همانجا ایستادم و از روزنامه ایران دفاع کردم. آنها این موضوع را رد و خبر را تکذیب کردند و در نهایت این اشتباه در تاریخ اجتماعی ایران ثبت شد که اولین بیمار کرونایی در قم فوت کرده است. همیشه گفتهام و اینجا هم میگویم اولین فوتی کرونا در قم نبود و در تهران بود.
رفتن من از ایرنا ربطی به مصاحبه با دریادار سیاری نداشت
جریان مصاحبه ایرنا در آن زمان با امیردریادار سیاری از فرماندهان ارتش چه بود و چه پیامدهایی داشت؟
ماجرای مصاحبه با دریادار (حبیبالله) سیاری این بود که همکاران ما با ارتش همکاری خوبی داشتند اما روابط عمومی مجموعه آنها گلایهمند بودند که ایرنا اخبار ما را به خوبی کار نمیکند. بخش چندرسانهای ایرنا رفت و مصاحبه مفصلی با امیردریادار سیاری گرفت. حتی در آن جلسه گفتوگو که فکر میکنم فیلم آن هم موجود باشد، خود ایشان گلایه کرده بود که این حرفها را میزنم ولی شما حاضر نیستید منتشر کنید. یعنی ایشان اصرار داشت مطالبشان منتشر بشود.
همکاران از این مصاحبه، یک کلیپ و یک تیزر تهیه کردند. گفتم آن را باید تعدیل کنید. یک مقدار تعدیل کردند ولی نه به اندازه کافی، چون ایشان بحثهایی کرده بودند مبنی بر اینکه خیلی از اخباری که منتشر میشود، بزرگنمایی دارد. مثلاً در یک سریال تلویزیونی یک دختر نوجوان در خرمشهر جلوی تانکهای عراقی بوده، این به غیرت ما برمیخورد. ما به عنوان ارتش آنجا بودیم و اجازه نمیدادیم چنین اتفاقاتی بیفتد، ولی چون خدمات ارتش خوب دیده نمیشود، چنین بازنماییها و اخبار غلطی مطرح میشود. اگر خدمات ارتش بخوبی دیده بشود، خواهید دید اینچنین نیست.
این چارچوب کلی مصاحبه بود. آنها اصرار داشتند منتشر بشود ولی من معتقد بودم یک مقدار باید آن صحبتها تعدیل بشود و تعدیل هم شد. با این حال، دوستان معتقد بودند خود آقای سیاری اصرار دارند اینها همه پخش شود و ما باید آن را پخش کنیم. قرار بود این مصاحبه در چند قسمت پخش شود. قسمت اول که پخش شد، یک مقدار واکنش ایجاد کرد. البته، من باز به همکارانمان اعتماد ولی از معاون خبر خواهش کردم حتماً مصاحبه را ببیند. گفتم من مداخله نمیکنم، ولی کلیت را میگویم که تیزر را که من دیدم، حساسیت برانگیز است. یک مقدار هم آن را ویرایش کنید تا قدری متعادلتر شود. وقتی کلیپ مصاحبه منتشر شد مقدار اعتراضاتی بهوجود آمد و واکنشهایی داشت.
جالب است خود آقای سیاری از ما شاکی بود و معتقد بود اینها تحریف شده است، در حالی که هیچ تحریفی در کار نبود و دادگاه، بعد ایرنا را تبرئه کرد. واقعا، چیزی تحریف نشده و واقعیتی بود که گفته شده بود. بعضیها معتقد بودند وقتی ایرنا با افرادی نظیر آقای سیاری مصاحبه می کند آنها متوجه عوارض رسانهای قضیه نیستند ولی خود ایرنا، این عوارض را پیش بینی می کند، نباید آن را منتشر کنید. من اما معتقد بودم در چنین شرایطی، ما باید مصاحبه را تعدیل کنیم و تعدیل هم کردیم. ولی هم این مطالبه آنها وجود داشت و هم آن مصاحبه و خبری که تولید شده بود.
وقتی این مصاحبه منتشر شد، بازتاب گستردهای پیدا کرد و در بیبیسی و جاهای دیگر بازتاب داشت. البته این زمانی بود که تقریباً یک ماه قبل از آن تصمیم گرفته بودند من ایرنا را تحویل بدهم و تقریباً جایگزین من هم مشخص شده بود. در واقع، در فرآیند انتقال بودیم ولی هنوز مسئولیت ایرنا با من بود و من هم تمامقد پای ماجرا ایستادم. جالب این بود که خود آقای سیاری هم شاکی ما شد که نمیدانم واقعاً خواست خود ایشان بود یا برای این کار تحت فشار بود. وقتی دادگاه، ایرنا را تبرئه کرد، مجدد ایشان اعتراض کرد. من ایشان را هیچ وقت ندیده ام که سؤال کنم چرا این کار را کردید؟ ولی برای من خیلی عجیب بود اگر ایشان تحت فشار، شاکی ما شده بود، چرا دوباره رفت و به حکم تبرئه اعتراض کرد که البته، باز هم دادگاه حکم اعتراض را تأیید نکرد و ایرنا تبرئه شد.
ایرنا در آن ماجرا، کار حرفهای خود را انجام داده بود و به نظر من، این هم از جمله کارهای متهورانه ای بود که خیلی دیده شد. ولی یک مقدار بازتفسیر غلط در مورد آن صورت گرفت که انگار در این مساله اختلاف ارتش و سپاه دارد مطرح میشود و به همین دلیل، یک مقدار حساسیت ایجاد شد. در حالی که موضع ما و موضع خود آقای سیاری این نبود که اختلاف بین ارتش وسپاه را بگوییم بلکه ایشان میخواست بگوید در مقام مقایسه در فضای رسانه، ارتش آنطور که باید دیده نمیشود ولی سپاه و بسیج دیده میشوند و در نتیجه، حق ارتش ادا نمیشود. ما هم معتقد بودیم باید حق ارتش ادا بشود چون ارتش همیشه یک رکن دفاعی ما بوده، هست و خواهد بود و در جنگ هم منشأ افتخارات زیادی بوده، همانطور که سپاه و بسیج (خود ما هم بسیجی بودیم)، در جنگ افتخار آفریدند.
هدف ایرنا این بود که این کار به صورت جامع منعکس بشود ولی وقتی واکنشهای بعدی صورت گرفت، نقدهایی مطرح شد و رسانههای خارجی هم روی موضوع تمرکز کردند، حساسیتها نسبت به مصاحبه زیاد شد. در این میان، جالب تر از همه این بود شخصی که گلایه داشت چرا مطلب من را منتشر نمی کنید و اصرار داشت این کار انجام شود، بعد خودش شاکی ما شد که خبر را تقطیع کردهاید. از نظر حرفه ای، مشخص است وقتی یک مصاحبه سه ساعت طول می کشد و شما می خواهید یک کلیپ بیست دقیقهای از آن تهیه کنید، به ناچار یک بخشهایی که توضیحات غیرضروری است، از آن حذف میشود. این کار تدوین میشود نه تقطیع که مسیر را عوض میکند. دادگاه هم تأیید کرد در کلیپی که از مصاحبه منتشر شده بود، چیزی عوض نشده و همان حرفهایی بود که از سوی مصاحبهشونده و حتی تکرار شده بود.
اما رسانهها نوشتند که شما به دلیل همین مصاحبه از مدیرعاملی ایرنا رفتید؟
بیبیسی یک تیتر زد که مدیرعامل ایرنا به خاطر این موضوع برکنار شد در حالی که رفتن من از ایرنا هیچ ربطی به این موضوع نداشت. دو ماه قبل توافق کرده بودیم که من بروم، دوستان و معاونان من و خیلی از مدیران میدانستند و حتی بدنه ایرنا خبر داشت. خبر آن هم در بعضی سایتها زده شده بود که فلانی قرار است برود و حتی فرد جایگزین من و جایی هم که قرار بود بعد از ایرنا بروم، مشخص شده بود. بنابراین، رفتن من از ایرنا تابع این موضوع نبود و قبل از آن، تغییر مدیرعامل تأیید شده بود؛ اما این موضوع حواشی زیادی برای من داشت.
فرمان عوض نمیشود، فرمانده را عوض کنید
پس علت رفتن شما از ایرنا چه بود؟
شش ماه قبل از اینکه از ایرنا بروم، بخشی از همکاران دولت شاکی بودند که ایرنا و روزنامه آن یعنی ایران، تنها رسانه های دولت هستند و توقع داریم درحالی که دولت تحت فشار است، این روزنامه دیگر فشار دولت را مضاعف نکند و به جای اینکه دولت را نقد کند، از آن بیشتر حمایت کند.
خودم این اعتقاد را نداشتم اما دوستان دولت میگفتند فرمان باید عوض بشود. به آنها عرض کردم این فرمان عوض نمیشود مگر آنکه شما فرمانده آن را عوض کنید. چون من به کاری که میکنم، اعتقاد دارم. من به استقلال رسانه اعتقاد دارم و بر این باورم ما باید یک رسانه جامع داشته باشیم تا اعتماد مخاطب را به دست آوریم، آنهم نه به شکل متظاهرانه، بلکه به شکل واقعی.
اینکه ایرنا باید صدای دولت و ملت باشد را من اعتقاد دارم. در نتیجه، این فرمان را عوض نمیکنم ولی حق دارید اگر دولت مطالبه دیگری دارد، خصوصاً وقتی نزدیک به دو سال آخر دولت است، هر تصمیمی می خواهید بگیرید. ناراحت نمیشوم، چون از ابتدا هم دنبال چیزی نبودم و دعوت شدم. من به عنوان یک انجام تکلیف آمدم و اگر این تکلیف از دوش من برداشته بشود، راحتتر هستم. به همین دلیل، وقتی از ایرنا رفتم، روز تودیع برای من یک روز شیرین بود و روز تلخی نبود. البته، اینکه در حضور دوستان در ایرنا نباشم برای من شیرین نبود، ولی از اینکه بار سنگین مدیریتی آن از دوشم برداشته شده بود واقعاً خیلی خوشحال بودم.
چون از شش ماه قبل این بحث مطرح بود، من در بعضی جلسات مسئولان ارشد در دو سه ماه آخر شرکت نمیکردم. البته فشارهای بیرونی هم از قبل بود. مثلاً بعد از ماجرای بنزین مصاحبههایی داشتیم و آنها را در قالب یک کتاب در ۵۰۰ نسخه تدوین کردیم که در آن به عملکرد دولت در این ماجرا نقدهای جدی شده بود. این را به صورت محرمانه برای استانداران، معاونان استانداران و ائمه جمعه ارسال کردیم. برای این کار، یک جاهایی بازخورد مثبت زیاد و یک جاهایی هم بازخوردها منفی داشتیم و گفته بودند که ایرنا آنجا این حرف را نباید میزد. البته، ما محرمانه تحلیلهای اساتید و صاحبنظران و تحلیلگران را در باره ناآرامی های پس از گران شدن بنزین داشتیم و مطالب آن هم رسانهای نشد.
از آنجا هم نقدها و فشارهایی بر مدیریت ایرنا بود که این رویکرد نباید در ایرنا باشد و از بیرون دولت بود. یا در ماجرای هواپیمای اوکراینی هم یک نقدهایی به برنامهها و سیاستهای ایرنا وارد شده بود. در خود دولت هم وقتی این فشارها زیاد شد، من با وزیر ارشاد به این جمعبندی رسیدیم که فشارها بر ایرنا ممکن است زیادتر هم بشود و در نتیجه، ایرنا ممکن است آسیب ببیند، بنابراین به صلاح است مدیر جدید بیاید و کار را ادامه بدهد.
نگاه کلی شما به خروجیهای خبری ایرنا در آن دوره چه بود؟
معتقدم در هر کاری باید مسیر را درست بروید و اگر مسیر را درست و به شکل هوشمند و هدفمند بروید، به نتیجه میرسید. با این حال، دنبال این نبودم که در ایرنا به یک هدف خاص فردی یا جمعی یا سیاسی برسم. معتقد بودم ایرنا باید نقش خودش را درست ایفا کند، چه در بخش داخلی، چه در بخش فرهنگی، بخش سیاسی، در استانها، بخش خارجی یا در بخش بهرهگیری از فناوریهای جدید و در همه این زمینه ها هم تلاش کردم.
سفیر روسیه برای دیدار با مدیرعامل تاس آمد
در دوره مدیریت جنابعالی، ایرنا در عرصه بینالمللی چه دستاوردهایی داشت؟
زمانی که من ایرنا را تحویل دادم، در بخش خارجی اجلاس شورای خارجی سازمان خبرگزاری های آسیا و اقیانوسیه موسوم به اوآنا (OANA) را برگزار کردیم که در اوج تحریمهای ترامپ از ۱۸ کشور به ایران آمدند. مثلاً، مدیرعامل خبرگزاری تاس در این اجلاس شرکت کرد و سفیر روسیه به هتل پیش ما آمد تا مدیرعامل خبرگزاری تاس را آنجا ببیند. یعنی سفیر روسیه که شاید با وزرای ما این برخورد را نمیکرد، این کار را انجام داد. یا رئیس خبرگزاریهای جهان که از بلغارستان بود، را به اجلاس دعوت کردم که آمد و آنقدر این کار مؤثر بود که میگفت اصلاً باور نمیکنم با وجود تحریمها، ایران چنین وضعیت خوبی داشته باشد یا هیاتی که از چین آمده بودند، میگفتند ما شبی که به تهران رسیدیم، باورمان نمیشد در این تحریمها تهران اینقدر روشن باشد. فکر میکردیم شما حتی برق هم به اندازه کافی نداشته باشید. یک چنین ارتباطاتی خیلی مهم بود.
ما تقریباً با اجماع و فقط با یک رأی مخالف و دو رأی ممتنع که یک رأی ممتنع، از (رژیم) اسرائیل بود و یک رأی دیگر هم احتمالاً عربستان یا امارات بود، در اجلاس کره جنوبی ریاست اوآنا را برای دوره بعد گرفتیم که ۳۵ خبرگزاری آسیا و اقیانوسیه عضو آن هستند و در سطح خارجی یک جایگاه جدیدی برای ایرنا بود. ایرنا یک زمانی جایگاه رفیعی در سطح خارجی داشت ولی افت کرده بود، اما آن جایگاه خیلی ویژه بود. من در آن دوره، به عنوان مدیرعامل ایرنا همراه با چند خبرگزاری اصلی دنیا مثل آسوشیتدپرس، فرانسپرس و شینهوا با پوتین مصاحبه داشتم. با چین هم ارتباط خوبی داشتیم و زبان چینی را به زبانهای ایرنا اضافه کردیم.
در حوزه استان ها چه اقداماتی در ایرنا انجام دادید؟
در بخش استانها کار بزرگی که انجام شد، راه اندازی بخش چندرسانهای ایرنا در مراکز بود. در آن دوره، تحول بزرگی در بخش فنی به ویژه بخشهای نرمافزاری رخ داد و فضای حاکم بر ایرنا، جلسات گفتوگو و گفتوگوی نقادی با مدیران ایرنا برای بهبود امور و پیشرفت کارها بود. یادم هست یک بار یکی از همکاران بانوی ما در یکی از این جلسات سهماهه انتقادی که برگزار میکردم، از یکی از معاونان که با ایشان برخورد تندی کرده بود، گلایه داشت. آن مدیر را صدا زدم و وقتی مطمئن شدم این اتفاق افتاده، او را توبیخ کردم. معتقد بودم در چنین مسیری است که خروجی مناسب حاصل میشود. به نظر من، اگر مسیر درست پیش برود، ایرنا از جمله جاهایی است که خروجی و تأثیرگذاریاش روزافزون خواهد بود و در این زمینه، هیچ ید یقفی ندارد.
به عنوان کسی که از دانشگاه وارد ایرنا شدید، آینده آن را چطور می بیینید و چه پیشنهادی برای بهبود فعالیت آن دارید؟
معتقد نیستم که ایرنا به عنوان خبرگزاری دولت، دورهاش تمام شده و یا دارد تمام میشود، بلکه فکر میکنم برای دولت، خبرگزاری داشتن خوب است اما با این نگاه که خبرگزاری دولت -ملت باشد. معتقدم با وجود ایرنا، نیازی نیست سایر قوا و وزارتخانهها نیازی به خبرگزاری داشته باشند. یعنی با پول دولت، رسانه تشکیل دادن کار درستی نیست. من همان زمانی که به عنوان نماینده وزارت علوم در هیات نظارت بر مطبوعات بودم، به این نتیجه رسیده بودم با وجود ایرنا، دیگر نیازی به خبرگزاری های دولتی نیست، اما در مقابل، خبرگزاریها یا رسانههای خصوصی هرچه توسعه پیدا کنند، خوب است چون رقابت سالم موجب شفافیت در فضای رسانه ای جامعه میشود و می تواند سوءاستفاده از ابزار رسانه در کشور را به حداقل برسد.
در این میان، ایرنا به عنوان یک خبرگزاری که ۹۰ سال از عمر آن میگذرد، همچنان باید باشد و میتواند هم باشد اما باید مرتب به روز شود. ایرنا در حال حاضر یک سازمان بروکراتیک است و به دلیل ویژگی بروکراسی در معرض این آسیب قرار دارد که سنگینی و لَختی یک نهاد و سازمان دیوانسالار بر آن مستولی بشود. بنابراین، مرتب باید آسیبشناسی و بهروز شده و اشکالات آن شناسایی و برطرف بشود، اما اصل وجود ایرنا برای کشور و برای دولت، یک ضرورت و یک ظرفیت ارزشمند است و میتواند و باید مستمر فعالیت کند. امسال، نودمین سالگرد تشکیل ایرنا است. امیدواریم صدسالگی ایرنا راهم جشن بگیریم و سال به سال آن را بالندهتر و قویتر ببینیم.
چنانچه مایلید چند خاطره شیرین از دوران مدیریت بر ایرنا برای ما تعریف کنید.
بخشی از خاطرات شیرین من در ایرنا در زمان اجلاس سالانه مدیران استانها بود. جلسات مدیران استانها قبلاً نصف روز یا یک روزه بود اما معتقد بودم وقتی یک مدیر از شهرستان به تهران میآید، نیمروز کافی نیست که بیاید و فقط حرفهای من را بشنود و برود بلکه من هم باید حرفهای آنها را بشنوم و نه تنها من بلکه معاونان ما و مجموعه ما و یکسری افراد دیگر هم حرفها را بشنوند.
مثلاً در اجلاسی که یک بار در باغ زیبا داشتیم و فکر میکنم دو شبانهروز بود، رئیس دفتر رئیس جمهور آمدند صحبت کردند. نمایندگان کمیسیون های مختلف از مجلس آمدند. یک کارگاه آموزشی هم داشتیم و در بخش زیادی از اجلاس، خودم حضور داشتم و فرمایشات دوستان را میشنیدم. آن اجلاس خیلی برای من شیرین بود. فرصت داشتیم در حاشیه جلسات وقتی دوستان از استانها میآیند، از فضای اداری خارج بشویم و صمیمیتر صحبت کنیم. آنجا برای من جالب بود. آقای علی مطهری به عنوان نایب رئیس مجلس آمده بودند تا در آن همایش صحبت کردند. ایشان کنار من نشسته بودند و یکی از همکاران ایرنا که در رادیو هم کار می کردند از ایشان برای ایراد سخنانشان پشت تریبون دعوت کنند. آقای مطهری بلافاصله در گوش من گفتند ایشان را از رادیو دعوت کرده اید؟ گفتم: نه، چطور؟ گفت: صدای ایشان خیلی برای من آشناست. گفتم: ایشان همکار ما در ایرناست ولی در رادیو هم برنامه اجرا میکند.
خاطره دیگر یکی نامگذاری کوچه ایرنا بود. آن زمان، کوچه کنار ایرنا که ساختمان خبرگزاری در آن قرار دارد، کوچه مجلسی نام داشت. پیگیر بودم که ایرنا بشود. نمیدانستم انجام میشود یا نه، ولی چند بار با شهرداری تماس گرفتم و پیگیری کردم، گفتند مکاتبه کنید. این کار را کردم ولی خیلی مطمئن نبودم. با مسئول نامگذاریها در شورای شهر تهران صحبت کردم. ایشان رفاقتی هم با من داشت، گفت: انجام میشود. باز هم مطمئن نبودم تا اینکه یک روز به من خبر دادند در جلسه شورای شهر اسم این کوچه به نام ایرنا تصویب شده است. برای من، این کار خیلی مهم بود چون می دانستم همیشه نام ایرنا به این ساختمان نمیماند، ولی حق ایرنا بود که حداقل کوچه ای به نام آن باشد.
در زمان من، تابلوی ایرنا روی کوچه نصب نشده بود و بعد هم که یکبار از آنجا رد شدم، چیزی ندیدم چون رویهام این است جایی که مدیریت آن را تحویل میدهم، زیاد نمیروم. از آن زمان تا امسال کلاً یکبار به ایرنا آمده بودم، آن هم چون آقای (محمدرضا) نوروزپور مدیرعامل بعدی، مرا دعوت کرده بود و یک ناهار با هم بودیم. از آن زمان نیامده بودم. البته در این فاصله، چند سال (به عنوان رایزن فرهنگی) خارج از کشور بودم، ولی امسال برای اولین بار که از اینجا رد شدم و تابلوی ایرنا را دیدم، خیلی برای من شیرین و جذاب بود.
خاطره دیگر اینکه از همان زمان تا حالا هر وقت همکاران ایرنا را جایی می بینم، احساس خوبی به من دست می دهد. مثلاً، هفته پیش در تبریز یکی از خانمهای همکار را دیدم که چهره ایشان خیلی برای من آشنا بود. بعد آمد و سلام و علیک کرد. اسم ایشان را که سؤال کردم، یادم افتاد. از دیدن ایشان خوشحال شدم چون هر وقت دوستان ایرنا را میبینم حس خوبی دارم و احساس میکنم برادران و خواهرانی بودند که مدتها از ایشان بیخبر بودهام یا چهرهشان یادم رفته است. وقتی آنها را دوباره میبینم، واقعا خوشحال می شوم.
آیا خاطرات تلخی هم از کار در ایرنا دارید؟
بله. از خاطرات تلخ ایرنا، یک مورد موقعی بود که از اجلاس رسانه های جهان در سنپترزبورگ برگشتم. ایرنا یک گزارش چندرسانه ای انتقادی منتشر کرده و در آن، اسم چندتن از همکاران دانشگاهی را نوشته بود. اصل دغدغه بد نبود، ولی گزارش به نظرم گزارش خوبی نبود و ناچار شدم بگویم سریع آن را بردارند. خیلی برای من تلخ بود. هم اصل انتشار آن که هنوز هم خاطره اش برای من تلخ است و هم اینکه ناچار بودم بگویم گزارش را بردارید چون معتقد بودم گزارش و خبر، بدی است.
یک خاطره تلخ دیگر هم مربوط به مسائل خبری است. یکبار دیدم شورای نگهبان گزارشی به دولت داده و در آن، گلایه شدیدی از ایرنا کرده بودند. این موضوع از دو سه جهت برای من تلخ بود. شنیدم این گلایهها اول به طور شفاهی مطرح شده است اما قبل از اینکه به گوش ما برسد در جایی مطرح شده و گویا در خود دولت خواسته بودند که گزارش را کتبی بفرستند و این برای من تلخ بود که چرا اینطوری باید باشد. فکر میکردم شورای نگهبان دارد نسبت به ایرنا موضع میگیرد. این خودش تلخ بود. نگرانی بعدی از این بود که ممکن است این کار برای ایرنا تبعاتی داشته باشد، که این هم تلخ بود، اما این کار اثر مثبت گذاشت. من با شورای نگهبان تماس گرفتم و با دوستی که نامه را امضا کرده بود که از قضا، دوست من هم بود، جلسهای گذاشتیم و سوءتفاهمها برطرف شد. آنها تصور میکردند ایرنا دنبال تخریب شورای نگهبان است، در صورتی که چنین نبود. جلسه بهخوبی پیش رفت و موضوع ختم به خیر شد.
یک خاطره دیگر که تلخ نه ولی سخت بود، این بود که بین قوه قضاییه و دولت چالشی پیش آمده بود. آقای صادق آملی لاریجانی آن زمان رئیس مجمع تشخیص نظام بود. سال ۱۳۹۸ بحث زیادی درباره تخلفات اکبر طبری در قوه قضاییه از جمله دوران ریاست آقای آملی لاریجانی مطرح شده بود و ایرنا هم گزارشی در باره آن داده بود. دفتر آقای لاریجانی از آقای دکتر (محمود) واعظی، رئیسدفتر رئیس جمهور خواسته بود ما به نوعی آن خبر را تکذیب کنیم. گفتم ما تکذیب نمیکنیم. یکی از نمایندگان مجلس مطلبی در مورد اتهامات آقای طبری گفته بود و بخش ایرناپلاس یک گزارشی تهیه کرده بود. آقای دکتر واعظی گفت: اینها گلهمند شدهاند، شما با آقای لاریجانی تماس بگیرید و از دل اینها در بیاورید. من تماس گرفتم، خود ایشان صحبت نکردند و دفترشان گفتند نظر ما این است که این مطلب تکذیب بشود. گفتم: ما تکذیب نمیکنیم. اگر شما تکذیبیه دارید، بدهید. ما آن را منتشر میکنیم. دوباره تماس گرفتند و گفتند نظر حاج آقا این است که ما تکذیبیه نمیدهیم و شما خودتان تکذیب کنید. من هم گفتم این کار را نمیکنم. گفتند ولی آقای واعظی گفته همکاری کنید و برای شما دستور است که این کار را بکنید. گفتم: من این کار را نمیکنم و شما میتوانید بگویید من را تعویض کنند و نفر بعدی این کار را بکند، ولی تا من هستم این مطلب را تکذیب نمی کنیم چون ما داده و اطلاعاتی نداریم که نشان دهد این مطلب خلاف است ولی اگر شما تکذیبیه بدهید، حاضریم آن را منتشر کنیم.
این ماجرا کش وقوس زیادی پیدا کرد. سرانجام هم من خواست این دوستان را نپذیرفتم و در نهایت، آنها به شکل دیگری کوتاه آمدند و از مسیر دیگری ماجرا پیش رفت اما تقریباً یک بیست و چهار ساعت سختی داشتیم. روزهای پنجشنبه جمعه بود و در این مدت، هر دوساعت یکبار گفتوگو میکردیم؛ یک گفتوگوی چالشی ولی محترمانه.
یک خاطره تلخ دیگر را هم بگویم. آخرین بار که شنیدم یکی از بچههای چندرسانهای بازداشت شده، خیلی برای من تلخ بود و تلختر این بود که تا شب پیگیری کردم ولی نتوانستم آن شب او را آزاد کنم و فکر میکنم آن شب آزاد نشد. من آن فرد را نمیشناختم ولی بعد که آزاد شد، خیلی خبر آزادیاش برای من شیرین بود. البته، ایشان از ما جدا شد و من دیگر ایشان را ندیدم. بازداشتش خیلی تلخ بود.
همچنین در جریان ناآرامی های خیابانی بعد از گرانی قیمت بنزین یکبار دیدم یکی از دوستان از میدان فاطمی یا انقلاب آمده بود. صورتش خونین بود و آسیب دیده بود. آن صحنه هم یک مقدار هم تلخ بود وهم غرورآفرین که بچهها کار سخت رسانه ای را چقدر با قوت، صلابت و باانگیزه انجام میدهند.
یک خاطره دیگر مربوط به زمانی است که از ایرنا رفته بودم. دیدم شکایتی به ایرنا آمده و بعد به هیات منصفه دادگاه مطبوعات رفته بود. آنجا هیات منصفه، ایرنا را محکوم کرده بود در حالی که ما اصلاً خبردار نشده بودیم که به دادگاه برویم و توضیح بدهیم. مساله خاصی هم نبود و بعد ایرنا تبرئه شد، ولی تلخی آن از دو ناحیه بود. یکی، اینکه نامه احضاریه به ایرنا واصل شده بود ولی دبیرخانه به من خبر نداده بود. البته من از ایرنا رفته بودم. بار دوم هم که آمده بود، باز به من خبر نداده بودند. هیات منصفه هم ناراحت شده بود چرا مدیرعامل نیامده و حمل بر بیاعتنایی و بیاحترامی کرده بودند، در حالی که من خبردار نبودم. به همین دلیل، قاضی استدلال ما را پذیرفت و مرا تبرئه کرد. آنجا هیات منصفه به اتفاق آرا، مدیرعامل ایرنا را محکوم کرده بودند، در حالی که بعضی دوستان ما آنجا بودند و یکی از آنها، معاون وزیر ارشاد بود. من بعد به خودش گلایه کردم وگفتم حداقل میتوانستید مخالفت کنید تا نگویند به اتفاق آرا. البته، آن زمان معاون وزیر نبود ولی یک مدتی معاون وزیر بود.
حتی یکی از دوستان که در شهرداری بود، با من تماس گرفته بود و من بعد تلفنش را متوجه شدم. وقتی با او تماس گرفتم، گفت ماجرا این بوده و میخواستم شما تلفنی توضیح بدهید تا شبهه برطرف بشود، ولی وقتی جواب ندادید، نظر هیات منصفه علیه شما، اتفاق آرا شد. در هر حال، اصل ماجرا تبرئه شد و مشکلی به وجود نیامد، ولی اینکه بخشی از کارکنان ایرنا بیتعهدی کرده بودند، مدیریت ایرنا خبردار نشده بود و خود کارکنان دبیرخانه، خبر نداده بودند و برای ایرنا محکومیت در هیات منصفه اتفاق افتاد، برای من تلخ بود.
البته، در کنار این ماجراهای تلخ، همانطور که در پاسخ سوال قبلی گفتم، شیرینیهای فراوانی هم داشتیم. به استانها که میرفتم، مثلاً در سیل لرستان یا گلستان که با همکاران رفتیم، دیدن دغدغهمندی دوستان که چقدر جدی پیگیر اخبار رویدادها بودند، برایم جذاب بود. البته، مشاهده برخی صحنهها هم خاطرات تلخی بود که در آن روزها از وضعیت سیل و مشکلات مردم میدیدیم.
یک بار، یکی از همکاران عکاس عزیزمان در گلستان در معرض خطر جدی قرار گرفت وخطر جانی او را تهدید می کرد. این فداکاری ها و کارهای دوستان مایه مباهات بود یا کار چندرسانهای که در سیل استان لرستان داشتیم، خیلی بازنشر و جهانی شد. اینها از جمله کارهای درخشانی بود که برای کاهش آلام مردم و بسیج نیروها برای حل مشکل سیلزدگان صورت می گرفت و خیلی شیرین و موجب افتخار بود.
از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و مطالب و خاطرات خوبی که بیان فرمودید، سپاسگزاریم.
پایان بخش دوم و پایانی.
منبع