خزامی؛ روایت هویت و حافظه، موسیقی و عطر اسطوخودوس

«وقتی چرتش روی صندلی راحتی چرمی پاره شد، چشمش به صفحه بزرگ تلویزیون افتاد که یک فیلم قدیمی سیاه و سفید مصری پخش می‌کرد. زور نزد مثل همیشه هنرپیشه‌ها را بشناسد یا عنوان فیلم را به یاد بیاورد، چون اصلاً از بودنش در این مکان جا خورد. تقلاکرد درست بنشیند. مثل همیشه پشتی را عقب داده بود تا پاهایش روی تکیه گاه صندلی استراحتی کنند. اما از پس پایین آوردن تکیه‌گاه برنیامد. یادش نبود می‌تواند با کشیدن دسته چوبی سمت راست پایین صندلی این کار را بکند. بالای صفحه بزرگ تلویزیون روی دیوار ساعت بزرگ مستطیلی شکل بدون عددی نشسته که عقربه‌هایش ساعت سه و ربع را نشان میدهند سمت راستش دیواری پوشیده از قفسه های چوبی پر از کتاب با عنوان‌های انگلیسی است و سمت چپ تلویزیون و شومینه‌ای بزرگ که با سنگ مرمر سفید قاب گرفته شده، اما دهانه‌اش را با آجر قرمز ساخته‌اند و دیگر یک شومینه واقعی نیست.»

این جمله‌ها آغازگر رمان «خزامی» است که در آن سنان انطون جدال حافظه و فراموشی را روایت می‌کند و بحران هویت در جامعه مهاجر را با تمرکز بر دو نفر به تصویر بکشد؛ دو عراقی که در دو بازه زمانی و تاریخی وطنشان را به مقصد آمریکا ترک کرده‌اند و این کتاب به آن دو تقدیم شده است. یکی از این افراد از دیکتاتوری گریخته و دیگری در جریان خشونت و جنگ فرقه‌ای که پس از سقوط همان دیکتاتوی عراق را فراگرفت، جلای وطن کرد.

خزامی؛ روایت هویت و حافظه، موسیقی و عطر اسطوخودوس

نویسنده این سوال را مطرح می‌کند که در نزاعی که بر سر مظلومیت‌ها شکل گرفت، اگر بتوان چنین گفت، «چه کسی بیشتر رنج کشید؟ در کدام دوره ظلم و ستم بیشتر بود؟» اما پاسخ این سوال هر چه که باشد، نویسنده بازتاب این جدال ها را در پناهندگی و مهاجرت هم می‌بیند و یادآوری می‌کند: پناهندگی و مهاجرت کسانی که از ظلم این یا آن دوره گریخته‌اند رابطه مهاجر و پناهنده با وطن اصلی و محل جدید سکونتش متفاوت است. برخی ترجیح می‌دهند تمام پیوندهایشان را قطع و خاطراتشان را پاک کنند تا از نو آغاز کنند و شاید حتی ریشه‌ها و تعلقاتشان را انکار کنند برخی دیگر نمی‌توانند پیوندهایشان را قطع کنند و حتی ممکن است به گذشته نزدیک‌تر شوند به علاوه شرایط اقتصادی و طبقاتی مسیر پناهندگی و زندگی جدید را هموار یا دشوار می‌کنند.

تقابل این دو وضعیت در سراسر کتاب دیده می‌شود: جایی که مهاجر عراقی خود را پروتوریکویی می‌خواند و از خود می‌پرسد که چرا عراق را به تمامی از گذشته‌اش پاک نکند. در جای دیگری مرد مسن عراقی شب‌ها از کابوس محاصره خانه‌اش و ترس حمله خواب را از چشم اهالی خانه می‌رباید و سرانجام وادارشان می‌کند او را به خانه سالمندان بسپارند.

کتاب پس از یادداشت مترجم و نویسنده با شعری از سرگون بولص شاعر عراقی و سه نقل قول آغاز می‌شود که به ترتیب رنج، هویت و حافظه را یادآوری می‌کند:

«ما همه از درون یک زخم می‌نویسیم. این همان جایی است که ترانه ما از آن می‌تراود. می‌خواند زخم. و ما نیز می‌خوانیم برای آنان که زخمی شدند» (دورین لاکس)

«چه کسی می تواند به من بگوید کیستم؟ ما خودمان نیستیم» (شاه لیر)

«آنان که حافظه ای دارند در گذشته شکننده زندگی می‌کنند و کسانی که بی حافظه‌اند در هیچ جا زندگی نمی‌کنند» (پاتریسیو گوسمان)

«خزامی» لحظه به لحظه این جدال حافظه و فراموشی، حافظه و گذشته‌ای که همچنان عرصه ای برای کشمکش‌های فردی و جمعی باقی می‌ماند را به تصویر می‌کشد.

انطون که درباره رونمایه آثارش می‌گوید که «من درباره رنج‌های بشری می‌نویسم»، در انتهای یادداشت خود بر «خزامی» از محمد حزبایی‌زاده و نشر افق برای ترجمه و انتشار این رمان قدردانی کرد و نوشت: بسیار خوش حالم که نسخه فارسی این اثر به دست خوانندگان می رسد؛ زبانی که در دوران دکتری آن را آموختم و با زیبایی‌هایش آشنا شدم.

رمان «خزامی» به معنای اسطوخودوس در ۲۴۰ صفحه به تازگی توسط نشر افق منتشر و وارد بازار کتاب شده است.


منبع

درباره ی پشتیبان

مطلب پیشنهادی

یک دقیقه بعد از مهاجرت؛ آیا ارتباط مجازی جای حضوری را پر می‌کند؟

به گزارش خبرنگار تئاتر ایرنا، «یک دقیقه بعد از مهاجرت» پرفورمنسی است در مورد آزمایش …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *