علی سیروسیان، نویسنده و کارگردان نمایش “سایههای بلند”،روز دوشنبه در گفتوگو با ایرنا گفت: هنر تئاتر میتواند ابزاری مؤثر در کاهش آسیبهای اجتماعی باشد، چراکه این هنر زنده، مخاطب را به مواجههای بیواسطه با چالشهای روانشناختی و اجتماعی دعوت میکند. نمایش ‘سایههای بلند’ با روایتهایی که به عمق روابط خانوادگی و تأثیر اشتباهات والدین بر سرنوشت فرزندان میپردازد، در تلاش است تا این مفاهیم را در قالبی هنری و تأملبرانگیز به مخاطبان منتقل کند.
سیروسیان با اشاره به نقش هنرمندان شهرستانهای استان تهران در این پروژه افزود: بخشی از گروه اجرایی ما از شهرستان شهریار و سایر شهرستانهای استان تهران هستند، این همکاری، نشاندهنده ظرفیتهای فرهنگی و هنری این مناطق است و امیدواریم باعث شود هنرمندان بیشتری از این مناطق به صحنههای حرفهای تئاتر وارد شوند.
کارگردان نمایش “سایههای بلند” با اشاره به استفاده ار هنر نقاشی در تئاتر، تشریح کرد: نقاشی همواره تلاشی برای کشف زوایای پنهان روان انسان بوده و بستری است که مفاهیم عمیق و تلخ زندگی در سکوت رنگها روایت میشوند. در نمایش “سایههای بلند” ، سه نقاشی معروف از تاریخ هنر جهان بهعنوان نشانههایی در دل داستانها به کار گرفته شدهاند. هر اپیزود این نمایش، ضمن روایت قصهای مستقل و تأملبرانگیز، با اشارهای ظریف به این آثار، لایهای از معنا را به مخاطب منتقل میکند و او را به تأمل بیشتر درباره این نقاشیها دعوت میکند.
وی در خصوص ساختار این اثر گفت: ما در این نمایش سه اپیزود داریم که هرکدام به شکل مستقل، داستانی عمیق و روانشناختی را روایت میکنند و در هر اپیزود به یکی از نقاشیهای مشهور جهان اشاره کردهایم تا مفاهیم را به شکل نمادین به مخاطب منتقل کنیم.
او درباره اپیزود اول با عنوان امشب یک قاتل سریالی را خوردم توضیح داد: ایده این اپیزود بر اساس روابط بیمارگونه برخی والدین و فرزندان شکل گرفته است. مادری که با کنترل تمامعیار، آزادی و هویت دخترش را میبلعد. حتی انتخابهایی بهظاهر ساده مثل غذا یا موسیقی هم از سوی مادر تحمیل میشود. این رفتارها، شبیه بلعیدن روح و اراده فرزند است و ما این موضوع را با الهام از نقاشی ‘ساترن فرزندش را میبلعد’ اثر فرانسیسکو گویا بازتاب دادهایم. جملهای مثل ‘پوره سیبزمینی، گوجه و مارچوبه … نه قارچ!’ که در این اپیزود تکرار میشود، نمادی از تحمیل خواستههای والدین است. این نقاشی خشونت و نابودی ناشی از ترس والدین را تداعی میکند، و در اپیزود اول این تسلط مخرب بهشکلی مفهومی در داستان جاری شده است.
سیروسیان درباره اپیزود دوم با نام “عطسه” و ارتباطش با نقاشی “جیغ” اثر ادوارد مونک گفت: این اپیزود داستان دو برادر را روایت میکند که زندگیشان بهخاطر باورهای غلط و خرافههای والدینشان به سمت نابودی کشیده شده است. برادر بزرگ، بازیگری که روزگاری درخشان بوده، قربانی این باورها میشود و سقوط میکند. برادر کوچک که در صحنهای با مونولوگ تلخ و تأثیرگذار ظاهر میشود، این فاجعه را بازگو میکند. لحظهای که او در نور موضعی دست بر سرش میگذارد، کاملاً یادآور نقاشی ‘جیغ’ است. این تصویر، اضطراب و پوچی حاصل از سرکوب و بیپناهی را بهخوبی منتقل میکند و بازتابدهنده تأثیرات مخرب باورهای نادرست والدین بر زندگی فرزندان است.
او در ادامه درباره اپیزود سوم با عنوان “تفنگ پدری” و اشاره آن به نقاشی “گیتاریست پیر” اثر پیکاسو توضیح داد: این اپیزود درباره پسری است که با ترسهای موروثی و ضعفهای اخلاقی پدرش دستوپنجه نرم میکند. او خودش را مقصر مرگ مادرش میداند، اما در نهایت متوجه میشود که این چرخه ترس و ناامیدی، نتیجه انتخابهای اشتباه پدرش بوده است. صحنهای که خواننده با لباسی ژنده و گیتار به همان شکلی که در نقاشی پیکاسو دیده میشود ظاهر میشود، نمادی از این تسلسل تلخ است؛ چرخهای از اندوه، شکست و ضعف که به نسلهای بعد منتقل میشود. پیام این اپیزود این است که آگاهی و شجاعت میتواند راهی برای شکستن این زنجیرها باشد”.
سیروسیان در پایان افزود: این نقاشیها به ما کمک کردند تا لایههای معنایی نمایش را غنیتر کنیم. استفاده از این آثار، فرصتی برای بازخوانی مفاهیم انسانی و اجتماعی در بستری هنری بود و امیدوارم مخاطب نیز این عمق را درک کند.
علی سیروسیان، پیشتر با نمایش موفق “گوریل پشمالو” به نویسندگی یوجین اونیل، توانست تحسین منتقدان و مخاطبان را به دست آورد. این اثر که سال گذشته در خانه هنرمندان اجرا شد، با پرداختن به تقابل طبقاتی و مفاهیم اجتماعی، تجربهای تأثیرگذار را برای مخاطبان خلق کرد. استقبال گرم از این نمایش، زمینهساز ورود سیروسیان به فضایی خانوادگیتر و در عین حال عمیقتر با “سایههای بلند” شد.
منبع