از ناترازی در منابع تا ناترازی در اراده


ایران به عنوان کشوری با منابع غنی طبیعی، انسانی و فرهنگی، نمونه‌ای بارز از جایی است که مشکل اصلی نه در کمبود منابع، بلکه در مدیریت و اراده‌ای است که این منابع را به کار گیرد. این شکاف، به نوعی ناترازی دوگانه تبدیل شده است؛ شکاف بین ظرفیت‌های موجود و توانایی بهره‌برداری از آن‌ها.

ناترازی در منابع؛ واقعیت یا برداشت نادرست؟

ایران یکی از معدود کشورهایی است که از منابع سرشار طبیعی همچون نفت، گاز، معادن و همچنین موقعیت جغرافیایی استراتژیک برخوردار است. این کشور همچنین از نیروی انسانی تحصیل‌کرده و جوان بهره‌مند است که در بسیاری از زمینه‌ها توان رقابت جهانی دارند. با این حال، بهره‌وری پایین، فرسودگی زیرساخت‌ها و تخصیص غیربهینه منابع، و بکارگیری افرادی ناتوان در جایگاه های مدیریتی تصویری از ناترازی را ایجاد کرده است.

در بسیاری از موارد، ناترازی در منابع نتیجه سوءمدیریت است، نه کمبود واقعی. زمانی که منابع به درستی تخصیص نیابند یا در مسیرهایی به کار گرفته شوند که بازدهی لازم را ندارند، تصویری از کمبود شکل می‌گیرد. این در حالی است که با اصلاح ساختارها و سیاست‌ها می‌توان به استفاده بهینه از منابع دست یافت.

ناترازی در اراده؛ چالشی پنهان اما تاثیرگذار

اگرچه منابع کشور قابل توجه هستند، اما آنچه بیشتر بحران‌آفرین است، ناترازی در اراده مدیریتی است. این ناترازی به دو شکل بروز می‌کند:

الف. اراده برای تصمیم‌گیری شجاعانه: بسیاری از مسائل ساختاری کشور، نیازمند تصمیماتی بلندمدت و شاید غیرمحبوب هستند. اما نبود اراده کافی برای مواجهه با چالش‌ها و اتخاذ تصمیمات سخت، باعث تداوم مشکلات شده است.

ب. اراده برای اجرای موثر: حتی زمانی که سیاست‌های درستی تدوین می‌شوند، اراده و توانایی لازم برای اجرای آن‌ها به طور کامل وجود ندارد. این موضوع به دلیل ضعف در نظام مدیریتی، نبود انسجام نهادی و گاهی فساد اداری تشدید می‌شود.

یک نگاه تاریخی

این مفهوم از ناترازی در اراده و مدیریت، در تاریخ نیز سابقه دارد. برای مثال:

افول امپراتوری ساسانیان: در دوران افول امپراتوری ساسانیان، علیرغم برخورداری از منابع غنی و زیرساخت‌های قوی مانند سیستم‌های پیشرفته آبیاری و جاده‌سازی، ناترازی در اراده سیاسی و مدیریتی منجر به تضعیف کشور و ناتوانی در مواجهه با تهدیدات خارجی شد. این ضعف‌ها، نهایتاً در برابر حملات اعراب، به فروپاشی امپراتوری انجامید. تاریخ بارها نشان داده است که حتی در حضور منابع سرشار، نبود اراده و مدیریت کارآمد می‌تواند یک ملت را به ورطه نابودی بکشاند.

دوران افول صفویه: در اواخر دوره صفوی، علیرغم برخورداری از منابع طبیعی و تجاری گسترده، ضعف مدیریتی، فساد اداری، و بی‌توجهی به مشکلات داخلی، پایه‌های حکومت را تضعیف کرد. این ناترازی در اراده و تصمیم‌گیری باعث شد که در برابر حملات خارجی، مانند حمله افغان‌ها، مقاومت کافی صورت نگیرد و امپراتوری سقوط کند.

هم‌افزایی ناترازی‌ها

ناترازی در منابع و اراده، نه تنها به‌صورت مستقل بحران‌ساز هستند، بلکه در بسیاری از موارد یکدیگر را تقویت می‌کنند. برای مثال، وقتی اراده‌ای برای اصلاح نظام توزیع منابع وجود نداشته باشد، ناترازی در منابع نیز تشدید می‌شود. به همین ترتیب، وقتی منابع به درستی تخصیص نیابند، انگیزه و اراده لازم برای تصمیم‌گیری و اجرا کاهش می‌یابد.

راهکارهایی برای بازتعریف تعادل

برای غلبه بر این ناترازی‌ها، باید به راهکارهایی جامع و سیستماتیک اندیشید:

اصلاح نظام مدیریتی: شفافیت، پاسخگویی و تخصص‌گرایی باید به ارکان اصلی مدیریت کشور تبدیل شوند. بدون یک نظام مدیریتی کارآمد، حتی منابع عظیم نیز بی‌اثر خواهند بود.

تقویت اراده جمعی: ایجاد انسجام ملی و همبستگی میان مردم و نهادها می‌تواند به تقویت اراده برای حل مشکلات کمک کند. این امر مستلزم بازسازی اعتماد عمومی و مشارکت‌جویی واقعی است.

بازنگری در سیاست‌های کلان: سیاست‌ها باید بر اساس واقعیت‌ها و نیازهای کشور تدوین شوند، نه بر اساس فشارهای کوتاه‌مدت یا منافع گروهی.

سرمایه‌گذاری در بهره‌وری: افزایش بهره‌وری در تمامی بخش‌ها، از تولید تا مصرف، می‌تواند به استفاده بهینه از منابع موجود کمک کند.

تصمیم‌گیری شجاعانه: مدیریان عالی باید جسارت کافی برای اتخاذ تصمیمات سخت و بلندمدت داشته باشند، حتی اگر این تصمیمات در کوتاه‌مدت محبوبیت نداشته باشند.

برای عبور از ناترازی‌ها، کشور باید از نگاه صرف به منابع فراتر رود و به اصلاح ساختارهای مدیریتی و تقویت اراده برای اجرای تغییرات بپردازد. همان‌طور که مقام معظم رهبری فرموده‌اند: “ما از نظر منابع طبیعی و انسانی هیچ‌چیز کم نداریم، آنچه که ما احتیاج داریم مدیریت صحیح و استفاده درست از این منابع است.” این جمله به‌خوبی تاکید دارد که چالش اصلی نه در منابع بلکه در کیفیت مدیریت آن‌هاست.

تنها در این صورت است که می‌توان منابع را به درستی به کار گرفت و از ظرفیت‌های بالقوه کشور برای ساختن آینده‌ای پایدار بهره برد. مدیران واقعی نه تنها باید توانایی تحلیل شرایط و تدوین سیاست‌های کارآمد را داشته باشند، بلکه باید اراده‌ای مستحکم و عزمی راسخ برای اجرای این سیاست‌ها نشان دهند. آینده ایران در دستان مدیرانی است که بتوانند ناترازی‌های موجود را به فرصت‌های طلایی تبدیل کنند و راه را برای توسعه‌ای پایدار هموار سازند.

*عضو هیات علمی دانشگاه


منبع

درباره ی پشتیبان

مطلب پیشنهادی

اطلاعیه وزارت تعاون درباره امکان‌سنجی راهکارهای شفافیت روابط کارگر و کارفرما

به گزارش ایرنا، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی همواره بر اجرای مقررات کار به‌منظور …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *